کد مطلب:33615 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

نفی بندگی آدمیان











در این گونه مكاتب و اندیشه ها، وجود خداوند مستقیما نفی نمی شود. بلكه نخست بنده بودن آدمیان مورد نفی قرار می گیرد. گفته می شود كه آدمیان در مقام بندگی له می شوند، ضایع می گردند. لذا برای آنكه از این تضییع پیشگیری شود، نباید خداوند را در كنار بنده نشاند، تا به این شیوه جا برای آدمیان باز گردد. از نظر اینان هنگامی كه آن خدای بزرگ و عظیم، با آن همه علم و قدرت درآید، برای هیچ موجودی جا باقی نمی گذارد و

[صفحه 183]

همگان باید در پای او قربانی شوند. حق و حد بندگی این است كه «گر او هست، حقا كه من نیستم». آدمیان در كنار خداوند بر عدمیت خود گواهی می دهند. لذا این فیلسوفان الحاد اندیش برای حل این مساله، خداوند را نفی كردند تا جا را برای آدمیان باز نمایند و برای آنها مجال عرض اندام و ابراز وجود فراهم كنند. این هم نوعی شرك ورزی است. در حقیقت این كه گفته می شود باید برای آدمیت آدمیان جایی گشود، تعبیر دیگری است از جا باز كردن برای خدایی نمودن مردم- نه بندگی كردن آنها. در كنار خداوند، جا برای بنده بودن باز است، جا برای خدا بودن فراهم نیست. لذا اگر كسی هوس خدایی در سر پروراند لا محاله باید خدای ادیان را طرد كند تا خود بر جای او بنشیند. و این لب و حقیقت ماجراست.

لذا در روزگار ما بحث از توحید خداوند و پرستش او دو چهره دارد: چهره ی نخست این است كه خدای واحدی هست كه شایسته ی پرستیدن است. چهره ی دوم این است كه ما آدمیان بنده ایم و برای بندگی كردن آمده ایم- نه برای خدایی نمودن. اما البته در عصر ما این چهره ی دوم اهمیت و جلالت بیشتری یافته است. آدمیان بنده بودن خود را فراموش كرده اند.

انسانها حتی گاهی در عین ابراز اعتقاد به خداوند نیز به او شرك می ورزند و خود را در كنار او به منزله ی یك خدا برمی گیرند. در عصر ما ویران شدن دل در اثر شرك، تاریك شدن دل در اثر از یاد بردن خداوند، خطری است كه آدمیان را تهدید می كند. یكی از پیامهای جاودانه ی ادیان همین بوده است كه پرستش خداوند را فراموش مكنید. تذلل در برابر خداوند و ابراز بندگی نسبت به او همواره امر ممدوحی است و عظیم ترین و گوهری ترین پیام پیامبران است.


ز خاك آفریدت خداوند پاك
پس ای بنده افتادگی كن چو خاك

[صفحه 184]


صفحه 183، 184.